-
The Passion Of Christ
چهارشنبه 9 بهمن 1392 12:00
چکش ! صدای تق تق تو تا آخرین لحظه توی گوش میخ میچرخید می خواهد بماند بوسه بر کف دست تقدیرش نبود مجبور بود. حالا دیگر میخ هم مسیحایی شده و دارد به غمهای او خون میبارد. سعید قاسمی
-
شرف
دوشنبه 16 دی 1392 09:59
دو بیت آخر غزل "شرف" . اندر احوالات این روزای شعرا. هر آنچه عارف حق جوست از ستم در رنج هر آنچه شاعر حق گوست بسته در سلول فغان که پیک تمدن چه تحفه ای آورد برای نوع بشر وای بر بشر زین غول ::::سعید قاسمی::::
-
دَردا و نِدامتا . . .
چهارشنبه 13 آذر 1392 18:54
یه شعر قدیمی : برق چشمان سیاهت زده آتش به وجودم به فلک میرود از آتش سودای تو دودم با وجود غم تو فارغم از شادی دوران وز شراب لب تو بی خبر از بود و نبودم ز چه وقف غم عشقت نکنم هستی خود را چون بود از کنف عشق همه تارم و پودم شرم بادم اگر از جور و جفای تو بنالم محفل عشق تو را خاموش و سوزنده چو عودم همه جا یاد تو هستم من و...
-
این شعر سانسور شده .
دوشنبه 13 آبان 1392 18:45
خوشمزه تر کن با خنده ای طعم لبت را آهسته در آغوشم رها کن بدنت را حس میکنم هرم تنت به سینه ام خورده وقتی که باز میکنم دکمه های پیراهنت را تاریک شده اتاقت,دستم کجا رفته کودکیش دارد لمس میکند سینه ات را این قسمت شعرم چند نقطه چین دارد سانسور شده حتما,باور کنم آخرین حرفت را. . . "سعید قاسمی"
-
دوئل عشق !
جمعه 8 شهریور 1392 11:54
آه ! چه غریبانه تنهایی را به شب دوخته ام به شبی سرد تر از خاموشی به شبی گم شده در آغوشی به شبی که نگاه فقط نگاه باید کرد و تو غریبانه تر شب را نگاه کن ای چشم های من شما متهمید اینک روز های رنگی ات گذشت سیاهی را دنبال کن سیاهی را و حالا تو مداد رنگی, مرا بکش فقط سیاه به خصمانه ترین شکل میخواهم هفت تیری در دستم باشد و...
-
چوپان نوشت
دوشنبه 21 مرداد 1392 19:59
چوپان را دیده ای ؟ چه غریبانه غصه هایش را در تنگه نی میفشارد. درد عجیبی ست ! صدای گریه ی کودکی اوست؟ یا زخمهای زندگی این چنین هق هق اش را ترجمه کرده؟ دوستانی دارد همه گرگ صفت که اگر لحظه ای درنگ کند بره هایش را . . . درختی با او آشناس با قدمهایش با خورجین و گلیمی که همراه دارد با نت های شکسته ای که لابلای شاخ و برگش...
-
دریا نوشت
جمعه 11 مرداد 1392 20:13
نمیرسد پارو که قایقی تنها اسیر شب باشد نه موج بی پروا شعر :سعید قاسمی