آنگاه که در برابر هزاران چشم افکار شما تازیانه ای بر گُرده های جوانان میشود.آیا با خود نمی اندیشید که زمان ظلم و نابرابری به سر آمده.
"بریزید خونها را" و هزار خطبه ی دیگر از خطیب خطا کار شما که پس از سی و چند سال هنوز دارد بر روی ما آزمایش میشود.
بوی خون و اسید در زاینده رود، و جنازه ی غرق شده ی مردانش که در باتلاق گاو خونی خوراک شلاق و تازیانه شده.زمانی بود میگفتیم آخرین سنگر سکوت ماست اما اینک فریاد ما که گوشخراشترین صداها برای شماست.
لباس سیاه من سخن از محرم نمیگوید.چندی قبل از محرم لباسهایمان سیاه شد و عزادار شدیم و همه در ریختن صورت خواهرانمان سوختیم.
بر ما از عزای محرم نگوئید،تاریخ ما محرمی است هزار بار ستم دیده تر از محرم شما.بر ما گریان شوید بر ما بغض کنید و برای آزادی ما نذر دهید و برای چشمهای سوخته در اسید بر سر و سینه بزنید.
"سعید قاسمی"