دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

دَردا و نِدامتا . . .

یه شعر قدیمی :




برق چشمان سیاهت زده آتش به وجودم
به فلک میرود از آتش سودای تو دودم


با وجود غم تو فارغم از شادی دوران
وز شراب لب تو بی خبر از بود و نبودم


ز چه وقف غم عشقت نکنم هستی خود را
چون بود از کنف عشق همه تارم و پودم


شرم بادم اگر از جور و جفای تو بنالم
محفل عشق تو را خاموش و سوزنده چو عودم


همه جا یاد تو هستم من و بی یاد تو هیچم
پرسم از تو همه گه وز تو بود گفت و شنودم


تو شدی نوگل خندان دل غمزده من
من چو بلبل چه غزلها که برای تو سرودم




سعید قاسمی


نظرات 2 + ارسال نظر
کیمیا سه‌شنبه 10 دی 1392 ساعت 20:24 http://sharghi-7477.blogfa.com

چه داستان غریبی است داستان زندگی دستی که داس برداشت حالا همان دست است که داره گندم می کاره..

کیانا چهارشنبه 13 آذر 1392 ساعت 21:39 http://sharghi-7477.blogfa.com/http://

قشنگ بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.