دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

رباعی نوشت

رودی که شده دوباره دلتنگِ تنت


در آبی خود گرفته از رنگ تنت


لطفی کن و یک قدم به ساحل بگذار


تا آب نوایی زَنَد از چنگ تنت



عکس:جیم وارن

شعر:سعید قاسمی

غم نوشت

در دفتر شعر من تو می مانی و غم

هر لحظه به یاد تو پریشانی و غم

باید که غزل شد در این دلتنگی

ای شعر چه گویم که تو درمانی و غم



"سعید قاسمی"

شاید امشب نوشت

شاید امشب دوباره همدردی
در مسیر هر شبم راهیست
شب که از شبیه من ها پُر
شب دوباره در شبم جاریست

من تمام هستی ام هیچ است
هستم از نبودنت در خویش
فصل هایم بدتر از پائیز
پر شده دوباره از تشویش

دردهای مشترک داریم
زیر چتر سایه ها پنهان
مثل حرفهای در گلو مانده
پر شد از سکوت بی پایان

پر شد از دوباره رفتن ها
قلب من که گیج و مبهوت است
یک جرقه بر تنِ زخمی
مغز من شبیهِ باروت است

نیمه شب بخاطرم دارد
با قدم های خسته و بی جان
می کشیدم و کشیدم و کشید . . .
این قدم ها به سوی قبرستان

شاید امشب دوباره همدردی
در مسیر بی کسی و درد
پا به پای بغض میدان ها
درس خود را دوباره تمرین کرد

"سعید قاسمی"

رباعی نوشت

دردیم که با دست پدر ساخته شد


ارابه ی بد بختی ما  تاخته شد


رودیم که در خشکی خود غرق شده


سنگی که به بالای سر انداخته شد




عکس:انقلاب سال 1357 ایران

شعر:سعید قاسمی

رباعی نوشت

باران زده بر حوض پر از ماهی ما


خوش بو شده دیوار گل و کاهی ما


صد حیف که رفتند همه  از این خانه


بسیار شد افسوس هر از گاهی ما



عکس: . . .

شعر:سعید قاسمی