دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

خواهی رفت

خواهی رفت.


با خاطراتی خیس از اشک و هق هق.


آن زمان که چمدانت را به دست داری و سوار بر قطاری که از تو عجول تر است به سمت آینده ات میروی.

اما منم که در بغضِ آخرین حرفت گم شده ام ، به بی صداترین فریاد ها در دل شب تابستانی ام یخ زده ام.

تو رفته ای و نگاه آخرینت بر چشمانم گرم مانده،با خودم شعر میشوم،با خودم بغض میشوم و خواب در یک قدمی اتاق پرسه میزند.


شبیه جغدی خسته از شب که جبر را اختیار کرده ام و در پوست تنهاییم به اعماق سیاهی ، نشسته غمزده و خسته میمیرم.


"سعید قاسمی"