دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

ایستگاه نوشت

کمی صبر کنید

میخواهم داستان رفتنم را بگویم


کمی صبر کنید

میخواهم باز عاشق شوم


کمی صبر کنید

ایستگاه آخر مرا میشناسد


آنجا ساعتی هست که هر شب دوازده بار صدایم میزند

و

پیر مردی که آن را کوک میکند


داستان رفتنش را شنیده ام

اما دیگر عاشق نیست


سعید قاسمی

ساعت نوشت

من که هیچ

ساعت هم خسته شد

از بس که نیامدی

سعید قاسمی