دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

دل نوشت

نوشته های سعید قاسمی

شاید امشب نوشت

شاید امشب دوباره همدردی
در مسیر هر شبم راهیست
شب که از شبیه من ها پُر
شب دوباره در شبم جاریست

من تمام هستی ام هیچ است
هستم از نبودنت در خویش
فصل هایم بدتر از پائیز
پر شده دوباره از تشویش

دردهای مشترک داریم
زیر چتر سایه ها پنهان
مثل حرفهای در گلو مانده
پر شد از سکوت بی پایان

پر شد از دوباره رفتن ها
قلب من که گیج و مبهوت است
یک جرقه بر تنِ زخمی
مغز من شبیهِ باروت است

نیمه شب بخاطرم دارد
با قدم های خسته و بی جان
می کشیدم و کشیدم و کشید . . .
این قدم ها به سوی قبرستان

شاید امشب دوباره همدردی
در مسیر بی کسی و درد
پا به پای بغض میدان ها
درس خود را دوباره تمرین کرد

"سعید قاسمی"

نظرات 1 + ارسال نظر
حبیب غریبی جمعه 10 مهر 1394 ساعت 14:25

با سلام خدمت شما دوست عزیز و مهربانم خوشحال میشم به وب بنده هم سر بزنید در صورت تمایل


تبادل لینک کنیم ممنونم از حضور شما
http://notebook1367.mihanblog.com/



بدتر از آن نیست
که تو میان ابرها باشی من روی زمین
کاش این روزها میگذشت
بدون تو حتی نفس هایم تنگ میشود
ای کاش
سرزمین خیالیم خوابی بود که تمام نمیشد تا ابد ای کاش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.